آنروز دور نیست

آنروز دور نیست

آنروز دور نیست

 

خورشید هی طلوع می کند و غروب

و من در این گذران زمان اندوه نیامدن تو را در خودم می ریزم

سهم من از دنیا انتظار است

اما تو روزی می آیی وعطر ظهورت تمام روزهای تقویم را عطراگین می کند

دوست دارم آنروز اگر رمقی باشد بدوم در اغوشت بنشینم

دستت را روی سرم بگذاری و من آرام این بغض کهنه ی هزار و چندساله رابشکنم و راحت شوم

آنروز دور نیست دعا کن



هوای جمکران تو دل ما را هوایی کرد
دلم را گنبد فیروزه ای رنگی طلایی کرد

من از شب‌های کوه خضر زیباتر نخواهم دید
از آنجا هم حرم هم جمکران را میتوان بوسید

اگر چه مردم دنیا سراسر دوستت دارند
ولیکن اهل قم یک جور دیگر دوستت دارند

خدا را شکر بین شهر ما از تو نشان پیداست
کمی از پشت بام خانه ی ما، جمکران پیداست

اگر هر جای دنیایم دلم در یک خیابان است
همیشه نیمه شعبان دلم در چهار مردان است

خیابانی که دل سرمست یوسف میشود در آن
و با اصرار هی شربت تعارف میشود در آن

به پای دل به شوق دیدن دلدار خواهم رفت 
پیاده از حرم با گریه تا گلزار خواهم رفت

حرم...گلزار، احساس صفا تا مروه را دارد
و بالای سرم یک کعبه ی زیبا خدا دارد 

منه بیچاره دنبال تو هستم، چاره من چیست؟ 
تو هستی در میان ما ولی توفیق دیدن نیست

و می‌دانم مرا که دل به تو بستم تو میبینی
اگر چه اهل پایین شهر قم هستم تو میبینی

و می‌دانم که حتمأ سر به ما هم میزنی آقا
تو حتی سر به جشن بچه‌ها هم میزنی آقا

چه می‌شد باز کودک می‌شدم با شور دلتنگی
دوباره کوچه را تزئین کنم با کاغذ رنگی

و می‌خواند تو را حتی نگاه بچه‌ها آقا
برای کودکان چشم بر راهت بیا آقا

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ پنج شنبه 11 دی 1398برچسب:, ] [ 1:45 ] [ emamali ]
[ ]